صدرالخلاِِِئق


پرسش هایی پیرامون اماکن منسوب به حضرت مهدی علیه السلام.

قسمت اول


پرسش: چرا امام(ع) زمین جمکران را برای آن فردی که روی آن کاشته بود غصبی دانسته است؟

پاسخ: طبق آنچه در متن جریان ملاقات جناب حسن بن مثله جمکرانی به محضر امام زمان(ع) و دستور حضرت بر ساختن مسجد مقدس جمکران، آمده است، حضرت نفرموده است که زمین غصبی است بلکه بنا به مصالحی دستور رفع ید از آن زمین را برای ساخت مسجد صادر فرموده است.
در این جریان حضرت به حسن بن مثله جمکرانی می‌فرماید: برو به «حسن بن مسلم» (یعنی همان کسی که زمین مسجد را زراعت می‌کرد) بگو که تو چند سال است این زمین را عمارت می‌کنی ما خراب می‌کنیم پنج سال است زراعت کردی و امسال دیگر باره شروع کردی، رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده‌ای برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند.(برای اطلاع از جریان کامل این قضیه، رجوع شود به فصلنامه انتظار، شماره 5، ص333).
از کلام حضرت(ع) معلوم می‌گردد که زمین مسجد جزء زمین حسن بن مسلم نبوده است، چون در ادامه داستان حضرت می‌فرماید: تو آن را گرفته و به زمین خود ملحق کرده‌ای. از این جهت این شخص حق تصرف در این زمین را نداشته است و امام(ع) بنا به مصالحی که خداوند مقرر فرموده است این زمین را برای ساخت مسجد و محل رجوع شیعیان قرار داده است. ضمن اینکه حتی اگر این زمین جزو زمین آن شخص هم می‌بود، حضرت بر اساس ولایت تکوینی و تشریعی که از جانب خداوند دارد می‌تواند دستور تخلیه آن را صادر فرماید تا چه رسد به زمین‌هایی که مالک شخصی ندارد و جزء انفال به شمار می‌رود و در اختیار امام(ع) قرار دارد.

پرسش: چرا امام زمان (عج) من را به مسجد جمکران دعوت نمی کند تا به دیدار ایشان نایل شویم ؟

پاسخ: از کجا می‌دانید که شما را به مسجد جمکران طلب نکرده است. مسجد جمکران برای همه زائران آماده است و همت و اراده سفر می‌خواهد تا به فیض زیارت برسیم. در مورد تشرف به حضور امام زمان(ع)، باید بدانیم ما در دوران غیبت هستیم و قرار نیست هر کسی در این دوران، به ملاقات حضرت برسد و نباید چنین توقعی را در خود ایجاد کرد. البته اگر ما به وظایف خود عمل کنیم و تکالیف شرعی خود را به خوبی انجام دهیم، احتمال دارد سعادت دیدار حضرت را بیابیم. اما این سعادت به صلاحدید خود امام(ع) است، نه اینکه دیدار راه و روشی داشته باشد که هر کس آن را انجام داد، حتما آن بزرگوار را ملاقات می‌کند.

پرسش: توضیحی در رابطه با مسجد مقدس جمکران و نحوه ساخت آن و کتابی معرفی نمایید.

پاسخ: شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی معاصر صدوق در تاریخ قم نقل کرده از کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» از مصنفات شیخ ابی جعفر محمد بن بابویه قمی به این عبارت رد باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدی(ع) که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قوم امام(ع) این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می‌‌گوید که : من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هـ . ق(یا 373 هـ .ق) در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من امدند، نصفی از شب گذشته بود؛ مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز! و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان(ع) را اجابت کن که تو را می‌خواند».
حسن گفت: من برخواستم به هم بر آمدمو آماده شدم. گفتم:«بگذارید تا پیراهنم بپوشم».
آواز آمد که: «هو ما کان قمیصک». پیراهن به بر مکن که از تونیست!
دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتن. آواز آمد که:«لیس ذلک منک، فخذ سراویلک». یعنی آن سراویل که برگفتی از تو نیست، از آن خو برگیر!
آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سرای آمدم. آواز آمد که: «الباب مفتوح».
چون به در سرای آمدم، جماعتی بزرگان را دیدم، سلام کردم، جواب دادند و ترحیب کردند.(مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است؛ چون نیک بنگریدم، تختی دیدم نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‌های نیکو نهاده و جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده و پیری پیش او نشسته و کتابی در دست گرفته و بر آن می‌خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین بر گرد او نماز می‌کنند. بعضی جامه‌های سفید و بعضی جامه‌های سبز داشتند و آن پیر حضرت خضر بود.
پس آن پیر مرا نشاند و حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می‌کنی و می کاری و ما خراب می‌کنیم و پنج سال است که زراعت می‌کنی و امسال دیگر باره باز گرفتن و عمارتش می‌کنی، رخصت نیست که تو در این زمینع دیگر باره زراعت کنی. باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‌ای، رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین‌های دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان، خدای عزوجل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگر نه چنین کنی آزار وی به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشی».
حسن مثله گفت: «یا سیدی و مولای! مرا در این نشانی باید که جماعت سخن بی نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند».
گفت «انا سنعلم هناک». علامت ما اینجا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد تو برو و رسالت ما بگذار.
به نزدیک سید ابولاحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بنای مسجد نهند و باقی وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ما است بیارد و مسجد را تمام کند و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند.
طریقه خواندن نماز تهیت جمکران و نماز امام زمان(ع):
مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگزارند:
دو رکعت تحیت مسجد در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار «قل هو الله احد». و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند.
و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان(ع) بگزارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به «ایاک نعبد و ایاک نستعین». رسد، صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوم نیز به همین طریق بگزارد و تسبیح در رکوع و سجود، هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهرا(س) و چون از تسبیح فارغ شود، سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستد».و این نقل از لفظ مبارک امام(ع) است که: «فمن صلیهما فکانما صلی فی البیت العتیق». یعنی هر که این دو رکعت نماز بگذارد، همچنین است که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد.
حسن مثله جمکرانی گفت: من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که: «گویا این موضع است که تو می‌پنداری. «انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان». و اشارت بدان جوان کردم در چهار بالش نشسته بود.
پس آن جوان به من اشارت کرد که «برو!» من بیامدم چون پاره‌ای راه بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند: «بزی در گله جعفر کاشانی راعی است، باید آن بز را بخری، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بدهی و آن بز را بیاوری و بدین موضع بکشی فردا شب.
آنگاه روز هجدهم ماه مبارک رمضان آن بز را بر بیماران و کسی که علتی داشته باشد سخت، انفاق کنی حق تعالی همه را شفا دهد و بز ابلق است و مویهای بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جچانبی و چهار بر جانبی کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها».
رفتم، مرا دیگر باره بازگردانید و گفت: «هفتاد روز یا هفت روز ما اینجاییم». اگر بر هفت روز حمل کنی دلیل کند بر شب قدر که بیست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل کنی، شب بیست و پنجم ذی القعده بود و روز بزرگوار است.
پس حسن مثله گفتک بیامدم تا خانه و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک علی المنذر آمدم آن احوال با وی بگفتم. او با من بیامد. رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت «بالله!» نشان و علامتی که امام(ع) مرا گفت، یکی این است که زنجیر‌ها و میخ‌ها اینجا ظاهر است.
پس به نزدیک سید ابولاحسن الرضا شدیم، چون به در سرای وی رسیدم، خدم و حشم وی را دیدم که مرا گفتند: «از سحر گاه سید ابوالحسن در انتظار تو است، تو از جمکرانی؟»
گفتم: «بلی»
من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: ای حسن مثله! من خفته بودم در خواب، شخصی مرا گفت: «حسن مثله نام، مردی از جمکران پیش تو اید بامداد، باید از آنچه گوید سخن او را مصدق داری و بر قول او اعتماد کنی که سخن او سخن ما است. باید که قول او را رد نگردادنی». از خواب بیدار شدم. تا این ساعت منتظر تو بودم.
حسن مثله احوال را به شرح با وی بگفت. در حال فرمود تا اسب‌ها را زین برنهادند و بیرون آودند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعی، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان می‌آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت که به وی دهد و بز را بیاورد. جعفر راعی سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‌ام و در گله من نبوده است، الا امروز که می‌بینم و هر چند که می‌خواهم این بز را بگیرم میسر نمی‌شود و اکنون که پیش آمد.
پس بزط را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند و بکشتند و سید بو الحسن الرضا بدین موضوع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب پوشانیدند و سید بو الحسن الرضا زنجریها و میخ‌ها را به قم برد و در سرای خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علتان می‌رفتند و خود را به زنجیر می‌مالیدند، خدای تعالی شفای عاجل می‌داد و خوش می‌شدند.
ابوالحسن محمد بن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که :«سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن فرزندی از آن وی را بیماری نازل شد و وی در خانه شد و سر صندوق را برداشتند زنجیرها و میخ‌ها را نیافتند.
این مختصری از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.
مطالعه کتاب‌های مسجد جمکران میعادگاه عشاق حضرت مهدی(ع) اثر مصطفی مصباح، و آیینه اسرار اثر سید حسین کریمی قمی پیشنهاد می‌شود.

پرسش: آیا فضیلت نماز در مسجد جمکران مثل مسجد سهله است ؟

پاسخ: عبادت در هر یک از این مساجد، ثواب خاص و متناسب با خود را دارد. آنچه مورد فضیلت نماز در مسجد جمکران در روایات مربوط به آن آمده، این است که نماز در این مسجد، همچون نماز در بیت العتیق (کعبه) است.

پرسش: آیا صحت دارد که حضرت مهدی (ع)در جزیره ای دور افتاده زندگی می کنند . گذشته از اینکه آقا همیشه در میان ما حضور دارند .؟

پاسخ: بررسی منابع داستان جزیره خضراء
اصل این قضیه به دو حکایت باز می‌گردد که در بحار الانوار ج53، ص213، و ج52، ص159 چاپ اسلامیه آمده است.
الف. حکایت اول از کمال الدین، احمد بن محمد یحیی انباری است که در سال 543 هجری(حدود 900 سال قبل) نقل شده است.(این حکایت را ناشر بحار الانوار از محدث نوری در جنة المأوی نقل و به بحار الانوار اضافه می‌کند).
ب. حکایت دوم را علی بن فاضل مازندرانی در سال 699 هجری قمری(700 سال پیش) نقل کرده است.
نکات مشترک دو حکایت:
1. محل سکونت امام زمان(ع) و فرزندان آن حضرت در جزیره‌ای در میان دریاست.
2. امام زمان(ع) اکنون همسر و فرزند دارد.
3. جزیره‌ای که امام زمان(ع) در آن است، بسیار خوش آب و هوا و سرسبز بوده و در نقاط دیگر دنیا نظیر ندارد.
4. در آن جزیره می‌توان امام زمان(ع) را دید.
5. نظم اجتماعی، رفاه و کیفیت سلوک مردم در آن جزیره بسیار عالی است.
6. ناقلان هر دو داستان(انباری و فاضل مازندرانی) ناشناخته و مجهول هستند.
نظرات راجع به این دو حکایت:
1. گروه اندک بر این عقیده‌اند که داستان واقعی است.
2. برخی از کسانی که اصل داستان را پذیرفته‌اند آن را با مثلث برمودا نیز تطبیق داده‌اند.(ر.ک ناجی نجرا، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه علی اکبر مهدی پور؛ سید جعفر رفیعی، جزیره خضراء)
3. پژوهشکران سترگی چون جعفر کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، علامه شوشتری، جعف مرتضی عاملی، محمد باقر بهبودی و ... بر این عقیده‌اند که داستان جزیره خضرائ واقعیت ندارد و بر دو حکایتی که اصل داستان را پایه گدذاری کرده‌اند، اشکالات متعدد سندی ، تاریخی و متنی وارد است و آن دو نقل را کاملا از درجه اعتبار ساقط نموده‌اند.
اینک به اختصار به ذکر برخی از مشکلات که به هر یک از این دو حکایت وارد شده است، به صورت جداگانه می‌پردازیم:
الف. حکایت علی بن فاضل مازندرانی:
ـ اشکالات سندی:
1. مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار تصریح کرده که این حکایت را در کتاب‌های معتبر نیافته و به همین علت آن را به صورت مستقل در بابی جداگانه نقل می‌کند(بحار الانوار، چاپ اسلامیه، ج52، ص169)
2. هیچ یک از علما و بزرگان معاصر علی بن فاضل مازندرانی، هم چون علامه حلی و ابن داوود اسمی از او و داستانش به میان نیاورده‌اند. از این رو، این قضیه از چند حال خارج نیست: یا معاصران وی داستان او را دروغ و باطل تلقی کرده‌اند، یا اصلا چنین داستانی را نشنیده‌اند و یا اینکه این داستان در زمان‌های بعد از آنها ساخته شده است.
3. در میان منابع موجود، کهن‌ترین مأخذی که برای این داستان به چشم می‌خورد کتاب مجالس المؤمنین نوشته قاضی نورالله شوشتری است که در سال 1019 هجری قمری به شهادت رسیده است. این در حالی است که داستان جزیره خضرائ مربوط به سال 699 هجری است.(جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، ص190).(یعنی این کتاب، حدود 300 سال بعد نوشته شده است).
بر این حکایت از نظر سندی اشکالات دیگری نیز وارد است که علاقمندان می‌توانند به منابعی که در پایان معرفی می‌گردد مراجعه کنند. ما در اینجا به دلیل اختصار، به همین مقدار بسنده می‌کنیم.
ـ اشکالات متنی:
در داستان علی بن فاضل، به مطالبی اشاره شده که با مسلمات دینی سازگاری ندارد و روایات بسیاری بر خلاف آن مطالب آمده است از جمله در متن روایات آمده که فاضل مازندرانی از شخصی به نام سید شمس الدین می‌پرسد: چرا در میان برخی آیات قرآن کریم ارتباط منطقی وجود ندارد/ سید شمس الدین پاسخ می‌دهد: این قرآنی است که خلیفه اول(ابوبکر) جمع آوری کرده و بعضی آیات آن را حذف نموده است. او قرآن امام علی(ع) را نپذیرفت؛ به همین دلیل بعضی از آیات آن با هم سازگاری ندارد.
همانگونه که مشاهده می‌شود، اگر کسی این بخش از حکایت را قبول کند، به تحریف قرآن کریم معتقد شده است. این مطلب به اجماع شیعه و سنی و به موجب تصریح آیه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را پاسبانی خواهمی نمود»(حجر، 9) باطل و مردود است. از اینها گذشته اهتمام و توجه زیاد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدد نسخه‌ها و شیوع آن در بین مسلمانان، از زمان پیامبر(ص) و زیر نظر مستقیم آن حضرت تا حدی بود که تبدیل و تحریف آن، از امور ناشدنی و ممتنع به به شمار می‌آید.
به علاوه چگونه می‌توان پذیرفت که عموم شیعیان در رنج و سختی و تحت فشار ظلم و ستم باشند ولی حضرت (و فرزندان او، بر فرض اینکه فرزند داشته باشد) در جزیره‌ای خوش آب و هوا، در آسایش زندگی کنند. این بر خلاف سیره اهل بیت است.
ب. حکایت انباری:
ـ اشکالات سندی:
داستان انباری فاقد هر گونه استناد است. چون صاحب کتاب التعازی خود، آن را نقل نکرده است؛ بلکه استنساخ کننده نامعلومی آن را در پایان کتاب التعازی افزوده که از اساس معلوم نیست این خبر را از کجا و از چه کسی شنیده است.
همچنین اشخاص مذکور در سند، شناخته شده نیستند و در کتاب‌‌های رجالی شیعه ذکری از آنان به میان نیامده است و شخصی هم که خبر را نقل کرده مجهول است. فقط بیان شده که شخصی مسیحی بوده است.
ـ اشکالات متنی:
از متن حکایت این طور استفاده می‌گردد که تاجری مسیحی با تعدادی یهودی و اهل سنت به زیارت نایب صاحب الامر(ع) مشرف می‌شوند. چگونه ممکن است صدها مسلمان شیعه و عالم با تقوا و عاشق امام زمان(ع) به چنین افتخاری نرسند ولی این جماعت چنین سعادتی داشته باشند؟
نکته دیگر این که در متن داستان، از شهر‌هایی نام برده شده که در منابع جغرافیایی معتبر و کهن مانند معجم البلدان و یاقت حموی، اصلا نامی از آن‌ها برده نشده است. حال در صورتی که در این دو منبع اسامی روستا‌های دور افتاده هم از قلم نیفتاده، چگونه ممکن است از جزیره‌ای با این عظمت ذکری به میان نیامده باشد.
نکته آخر این که در متن حکایت آمده که فرزند امام زمان(ع) از یهود و نصارا جزیه گرفت، ولی اموال اهل سنت را مصادره کرد.
علاقه‌مندان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به کتاب‌ها و منابعی که در ذیل معرفی می‌گرددع مراجعه کنند:
1. علامه شوشتری، جعفر مرتضی عاملی، ابراهیم امینی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقه‌دار.
2. غلامرضا نظری، جزیره خضراء، تحریفی در تاریخ شیعه.
3. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه سپهری.
4. مجتبی کلباسی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، شماره‌های یک تا چهار.




+نوشته شده در پنج شنبه 89/7/29ساعت 9:38 عصرتوسط کانون مهدویت | نظرات ( ) |