صدرالخلاِِِئق


پرسش هایی پیرامون اماکن منسوب به حضرت مهدی علیه السلام.

قسمت اول


پرسش: چرا امام(ع) زمین جمکران را برای آن فردی که روی آن کاشته بود غصبی دانسته است؟

پاسخ: طبق آنچه در متن جریان ملاقات جناب حسن بن مثله جمکرانی به محضر امام زمان(ع) و دستور حضرت بر ساختن مسجد مقدس جمکران، آمده است، حضرت نفرموده است که زمین غصبی است بلکه بنا به مصالحی دستور رفع ید از آن زمین را برای ساخت مسجد صادر فرموده است.
در این جریان حضرت به حسن بن مثله جمکرانی می‌فرماید: برو به «حسن بن مسلم» (یعنی همان کسی که زمین مسجد را زراعت می‌کرد) بگو که تو چند سال است این زمین را عمارت می‌کنی ما خراب می‌کنیم پنج سال است زراعت کردی و امسال دیگر باره شروع کردی، رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده‌ای برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند.(برای اطلاع از جریان کامل این قضیه، رجوع شود به فصلنامه انتظار، شماره 5، ص333).
از کلام حضرت(ع) معلوم می‌گردد که زمین مسجد جزء زمین حسن بن مسلم نبوده است، چون در ادامه داستان حضرت می‌فرماید: تو آن را گرفته و به زمین خود ملحق کرده‌ای. از این جهت این شخص حق تصرف در این زمین را نداشته است و امام(ع) بنا به مصالحی که خداوند مقرر فرموده است این زمین را برای ساخت مسجد و محل رجوع شیعیان قرار داده است. ضمن اینکه حتی اگر این زمین جزو زمین آن شخص هم می‌بود، حضرت بر اساس ولایت تکوینی و تشریعی که از جانب خداوند دارد می‌تواند دستور تخلیه آن را صادر فرماید تا چه رسد به زمین‌هایی که مالک شخصی ندارد و جزء انفال به شمار می‌رود و در اختیار امام(ع) قرار دارد.

پرسش: چرا امام زمان (عج) من را به مسجد جمکران دعوت نمی کند تا به دیدار ایشان نایل شویم ؟

پاسخ: از کجا می‌دانید که شما را به مسجد جمکران طلب نکرده است. مسجد جمکران برای همه زائران آماده است و همت و اراده سفر می‌خواهد تا به فیض زیارت برسیم. در مورد تشرف به حضور امام زمان(ع)، باید بدانیم ما در دوران غیبت هستیم و قرار نیست هر کسی در این دوران، به ملاقات حضرت برسد و نباید چنین توقعی را در خود ایجاد کرد. البته اگر ما به وظایف خود عمل کنیم و تکالیف شرعی خود را به خوبی انجام دهیم، احتمال دارد سعادت دیدار حضرت را بیابیم. اما این سعادت به صلاحدید خود امام(ع) است، نه اینکه دیدار راه و روشی داشته باشد که هر کس آن را انجام داد، حتما آن بزرگوار را ملاقات می‌کند.

پرسش: توضیحی در رابطه با مسجد مقدس جمکران و نحوه ساخت آن و کتابی معرفی نمایید.

پاسخ: شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی معاصر صدوق در تاریخ قم نقل کرده از کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» از مصنفات شیخ ابی جعفر محمد بن بابویه قمی به این عبارت رد باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدی(ع) که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قوم امام(ع) این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می‌‌گوید که : من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هـ . ق(یا 373 هـ .ق) در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من امدند، نصفی از شب گذشته بود؛ مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز! و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان(ع) را اجابت کن که تو را می‌خواند».
حسن گفت: من برخواستم به هم بر آمدمو آماده شدم. گفتم:«بگذارید تا پیراهنم بپوشم».
آواز آمد که: «هو ما کان قمیصک». پیراهن به بر مکن که از تونیست!
دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتن. آواز آمد که:«لیس ذلک منک، فخذ سراویلک». یعنی آن سراویل که برگفتی از تو نیست، از آن خو برگیر!
آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سرای آمدم. آواز آمد که: «الباب مفتوح».
چون به در سرای آمدم، جماعتی بزرگان را دیدم، سلام کردم، جواب دادند و ترحیب کردند.(مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است؛ چون نیک بنگریدم، تختی دیدم نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‌های نیکو نهاده و جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده و پیری پیش او نشسته و کتابی در دست گرفته و بر آن می‌خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین بر گرد او نماز می‌کنند. بعضی جامه‌های سفید و بعضی جامه‌های سبز داشتند و آن پیر حضرت خضر بود.
پس آن پیر مرا نشاند و حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می‌کنی و می کاری و ما خراب می‌کنیم و پنج سال است که زراعت می‌کنی و امسال دیگر باره باز گرفتن و عمارتش می‌کنی، رخصت نیست که تو در این زمینع دیگر باره زراعت کنی. باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‌ای، رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین‌های دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان، خدای عزوجل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگر نه چنین کنی آزار وی به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشی».
حسن مثله گفت: «یا سیدی و مولای! مرا در این نشانی باید که جماعت سخن بی نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند».
گفت «انا سنعلم هناک». علامت ما اینجا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد تو برو و رسالت ما بگذار.
به نزدیک سید ابولاحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بنای مسجد نهند و باقی وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ما است بیارد و مسجد را تمام کند و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند.
طریقه خواندن نماز تهیت جمکران و نماز امام زمان(ع):
مردم را بگو تا رغبت بکنند بدین موضع و عزیز دارند و چهار رکعت نماز اینجا بگزارند:
دو رکعت تحیت مسجد در هر رکعتی یک بار الحمد و هفت بار «قل هو الله احد». و تسبیح رکوع و سجود هفت بار بگویند.
و دو رکعت نماز امام صاحب الزمان(ع) بگزارند بر این نسق: چون فاتحه خواند به «ایاک نعبد و ایاک نستعین». رسد، صد بار بگوید و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در رکعت دوم نیز به همین طریق بگزارد و تسبیح در رکوع و سجود، هفت بار بگوید و چون نماز تمام کرده باشد، تهلیل بگوید و تسبیح فاطمه زهرا(س) و چون از تسبیح فارغ شود، سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستد».و این نقل از لفظ مبارک امام(ع) است که: «فمن صلیهما فکانما صلی فی البیت العتیق». یعنی هر که این دو رکعت نماز بگذارد، همچنین است که دو رکعت نماز در کعبه گزارده باشد.
حسن مثله جمکرانی گفت: من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که: «گویا این موضع است که تو می‌پنداری. «انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان». و اشارت بدان جوان کردم در چهار بالش نشسته بود.
پس آن جوان به من اشارت کرد که «برو!» من بیامدم چون پاره‌ای راه بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند: «بزی در گله جعفر کاشانی راعی است، باید آن بز را بخری، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بدهی و آن بز را بیاوری و بدین موضع بکشی فردا شب.
آنگاه روز هجدهم ماه مبارک رمضان آن بز را بر بیماران و کسی که علتی داشته باشد سخت، انفاق کنی حق تعالی همه را شفا دهد و بز ابلق است و مویهای بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جچانبی و چهار بر جانبی کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها».
رفتم، مرا دیگر باره بازگردانید و گفت: «هفتاد روز یا هفت روز ما اینجاییم». اگر بر هفت روز حمل کنی دلیل کند بر شب قدر که بیست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل کنی، شب بیست و پنجم ذی القعده بود و روز بزرگوار است.
پس حسن مثله گفتک بیامدم تا خانه و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک علی المنذر آمدم آن احوال با وی بگفتم. او با من بیامد. رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت «بالله!» نشان و علامتی که امام(ع) مرا گفت، یکی این است که زنجیر‌ها و میخ‌ها اینجا ظاهر است.
پس به نزدیک سید ابولاحسن الرضا شدیم، چون به در سرای وی رسیدم، خدم و حشم وی را دیدم که مرا گفتند: «از سحر گاه سید ابوالحسن در انتظار تو است، تو از جمکرانی؟»
گفتم: «بلی»
من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: ای حسن مثله! من خفته بودم در خواب، شخصی مرا گفت: «حسن مثله نام، مردی از جمکران پیش تو اید بامداد، باید از آنچه گوید سخن او را مصدق داری و بر قول او اعتماد کنی که سخن او سخن ما است. باید که قول او را رد نگردادنی». از خواب بیدار شدم. تا این ساعت منتظر تو بودم.
حسن مثله احوال را به شرح با وی بگفت. در حال فرمود تا اسب‌ها را زین برنهادند و بیرون آودند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعی، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان می‌آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت که به وی دهد و بز را بیاورد. جعفر راعی سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‌ام و در گله من نبوده است، الا امروز که می‌بینم و هر چند که می‌خواهم این بز را بگیرم میسر نمی‌شود و اکنون که پیش آمد.
پس بزط را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند و بکشتند و سید بو الحسن الرضا بدین موضوع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب پوشانیدند و سید بو الحسن الرضا زنجریها و میخ‌ها را به قم برد و در سرای خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علتان می‌رفتند و خود را به زنجیر می‌مالیدند، خدای تعالی شفای عاجل می‌داد و خوش می‌شدند.
ابوالحسن محمد بن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که :«سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن فرزندی از آن وی را بیماری نازل شد و وی در خانه شد و سر صندوق را برداشتند زنجیرها و میخ‌ها را نیافتند.
این مختصری از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.
مطالعه کتاب‌های مسجد جمکران میعادگاه عشاق حضرت مهدی(ع) اثر مصطفی مصباح، و آیینه اسرار اثر سید حسین کریمی قمی پیشنهاد می‌شود.

پرسش: آیا فضیلت نماز در مسجد جمکران مثل مسجد سهله است ؟

پاسخ: عبادت در هر یک از این مساجد، ثواب خاص و متناسب با خود را دارد. آنچه مورد فضیلت نماز در مسجد جمکران در روایات مربوط به آن آمده، این است که نماز در این مسجد، همچون نماز در بیت العتیق (کعبه) است.

پرسش: آیا صحت دارد که حضرت مهدی (ع)در جزیره ای دور افتاده زندگی می کنند . گذشته از اینکه آقا همیشه در میان ما حضور دارند .؟

پاسخ: بررسی منابع داستان جزیره خضراء
اصل این قضیه به دو حکایت باز می‌گردد که در بحار الانوار ج53، ص213، و ج52، ص159 چاپ اسلامیه آمده است.
الف. حکایت اول از کمال الدین، احمد بن محمد یحیی انباری است که در سال 543 هجری(حدود 900 سال قبل) نقل شده است.(این حکایت را ناشر بحار الانوار از محدث نوری در جنة المأوی نقل و به بحار الانوار اضافه می‌کند).
ب. حکایت دوم را علی بن فاضل مازندرانی در سال 699 هجری قمری(700 سال پیش) نقل کرده است.
نکات مشترک دو حکایت:
1. محل سکونت امام زمان(ع) و فرزندان آن حضرت در جزیره‌ای در میان دریاست.
2. امام زمان(ع) اکنون همسر و فرزند دارد.
3. جزیره‌ای که امام زمان(ع) در آن است، بسیار خوش آب و هوا و سرسبز بوده و در نقاط دیگر دنیا نظیر ندارد.
4. در آن جزیره می‌توان امام زمان(ع) را دید.
5. نظم اجتماعی، رفاه و کیفیت سلوک مردم در آن جزیره بسیار عالی است.
6. ناقلان هر دو داستان(انباری و فاضل مازندرانی) ناشناخته و مجهول هستند.
نظرات راجع به این دو حکایت:
1. گروه اندک بر این عقیده‌اند که داستان واقعی است.
2. برخی از کسانی که اصل داستان را پذیرفته‌اند آن را با مثلث برمودا نیز تطبیق داده‌اند.(ر.ک ناجی نجرا، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه علی اکبر مهدی پور؛ سید جعفر رفیعی، جزیره خضراء)
3. پژوهشکران سترگی چون جعفر کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، علامه شوشتری، جعف مرتضی عاملی، محمد باقر بهبودی و ... بر این عقیده‌اند که داستان جزیره خضرائ واقعیت ندارد و بر دو حکایتی که اصل داستان را پایه گدذاری کرده‌اند، اشکالات متعدد سندی ، تاریخی و متنی وارد است و آن دو نقل را کاملا از درجه اعتبار ساقط نموده‌اند.
اینک به اختصار به ذکر برخی از مشکلات که به هر یک از این دو حکایت وارد شده است، به صورت جداگانه می‌پردازیم:
الف. حکایت علی بن فاضل مازندرانی:
ـ اشکالات سندی:
1. مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار تصریح کرده که این حکایت را در کتاب‌های معتبر نیافته و به همین علت آن را به صورت مستقل در بابی جداگانه نقل می‌کند(بحار الانوار، چاپ اسلامیه، ج52، ص169)
2. هیچ یک از علما و بزرگان معاصر علی بن فاضل مازندرانی، هم چون علامه حلی و ابن داوود اسمی از او و داستانش به میان نیاورده‌اند. از این رو، این قضیه از چند حال خارج نیست: یا معاصران وی داستان او را دروغ و باطل تلقی کرده‌اند، یا اصلا چنین داستانی را نشنیده‌اند و یا اینکه این داستان در زمان‌های بعد از آنها ساخته شده است.
3. در میان منابع موجود، کهن‌ترین مأخذی که برای این داستان به چشم می‌خورد کتاب مجالس المؤمنین نوشته قاضی نورالله شوشتری است که در سال 1019 هجری قمری به شهادت رسیده است. این در حالی است که داستان جزیره خضرائ مربوط به سال 699 هجری است.(جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، ص190).(یعنی این کتاب، حدود 300 سال بعد نوشته شده است).
بر این حکایت از نظر سندی اشکالات دیگری نیز وارد است که علاقمندان می‌توانند به منابعی که در پایان معرفی می‌گردد مراجعه کنند. ما در اینجا به دلیل اختصار، به همین مقدار بسنده می‌کنیم.
ـ اشکالات متنی:
در داستان علی بن فاضل، به مطالبی اشاره شده که با مسلمات دینی سازگاری ندارد و روایات بسیاری بر خلاف آن مطالب آمده است از جمله در متن روایات آمده که فاضل مازندرانی از شخصی به نام سید شمس الدین می‌پرسد: چرا در میان برخی آیات قرآن کریم ارتباط منطقی وجود ندارد/ سید شمس الدین پاسخ می‌دهد: این قرآنی است که خلیفه اول(ابوبکر) جمع آوری کرده و بعضی آیات آن را حذف نموده است. او قرآن امام علی(ع) را نپذیرفت؛ به همین دلیل بعضی از آیات آن با هم سازگاری ندارد.
همانگونه که مشاهده می‌شود، اگر کسی این بخش از حکایت را قبول کند، به تحریف قرآن کریم معتقد شده است. این مطلب به اجماع شیعه و سنی و به موجب تصریح آیه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را پاسبانی خواهمی نمود»(حجر، 9) باطل و مردود است. از اینها گذشته اهتمام و توجه زیاد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدد نسخه‌ها و شیوع آن در بین مسلمانان، از زمان پیامبر(ص) و زیر نظر مستقیم آن حضرت تا حدی بود که تبدیل و تحریف آن، از امور ناشدنی و ممتنع به به شمار می‌آید.
به علاوه چگونه می‌توان پذیرفت که عموم شیعیان در رنج و سختی و تحت فشار ظلم و ستم باشند ولی حضرت (و فرزندان او، بر فرض اینکه فرزند داشته باشد) در جزیره‌ای خوش آب و هوا، در آسایش زندگی کنند. این بر خلاف سیره اهل بیت است.
ب. حکایت انباری:
ـ اشکالات سندی:
داستان انباری فاقد هر گونه استناد است. چون صاحب کتاب التعازی خود، آن را نقل نکرده است؛ بلکه استنساخ کننده نامعلومی آن را در پایان کتاب التعازی افزوده که از اساس معلوم نیست این خبر را از کجا و از چه کسی شنیده است.
همچنین اشخاص مذکور در سند، شناخته شده نیستند و در کتاب‌‌های رجالی شیعه ذکری از آنان به میان نیامده است و شخصی هم که خبر را نقل کرده مجهول است. فقط بیان شده که شخصی مسیحی بوده است.
ـ اشکالات متنی:
از متن حکایت این طور استفاده می‌گردد که تاجری مسیحی با تعدادی یهودی و اهل سنت به زیارت نایب صاحب الامر(ع) مشرف می‌شوند. چگونه ممکن است صدها مسلمان شیعه و عالم با تقوا و عاشق امام زمان(ع) به چنین افتخاری نرسند ولی این جماعت چنین سعادتی داشته باشند؟
نکته دیگر این که در متن داستان، از شهر‌هایی نام برده شده که در منابع جغرافیایی معتبر و کهن مانند معجم البلدان و یاقت حموی، اصلا نامی از آن‌ها برده نشده است. حال در صورتی که در این دو منبع اسامی روستا‌های دور افتاده هم از قلم نیفتاده، چگونه ممکن است از جزیره‌ای با این عظمت ذکری به میان نیامده باشد.
نکته آخر این که در متن حکایت آمده که فرزند امام زمان(ع) از یهود و نصارا جزیه گرفت، ولی اموال اهل سنت را مصادره کرد.
علاقه‌مندان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به کتاب‌ها و منابعی که در ذیل معرفی می‌گرددع مراجعه کنند:
1. علامه شوشتری، جعفر مرتضی عاملی، ابراهیم امینی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقه‌دار.
2. غلامرضا نظری، جزیره خضراء، تحریفی در تاریخ شیعه.
3. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه سپهری.
4. مجتبی کلباسی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، شماره‌های یک تا چهار.




+نوشته شده در پنج شنبه 89/7/29ساعت 9:38 عصرتوسط کانون مهدویت | نظرات ( ) |




پرسش هایی پیرامون نواب امام زمان علیه السلام


پرسش: تعدادی از نائبان عام هستند که در زمان غیبت با حضرت مراوده داشته ( حضرت را حضورا می بینند ) تعداد انها ثابت است نه یکی کم می شود و نه زیاد ، این تعداد چند نفر هستند ؟

پاسخ: تفاوت اصلی بین نایب خاص و نایب عام این است که نایب خاص توسط حضرت معرفی شده و رابطه خاص و ویژه داشته، ولی نایب عام توسط حضرت به نام معرفی نشده است.
نایبان عام(علما) هر چند تحت عنایات و الطاف ویژه حضرت هستند و ممکن است در مواردی با صلاح دید حضرت دیداری داشته باشند ولی رابطه ویژه و خاص ندارند.
بنابراین سخن شما پاسخی ندارد.
 

پرسش: چهار نائب امام زمان چگونه به این مقام نائل شدند و از اهالی کجا بودند ؟

پاسخ: اولین نایب عثمان بن سعید بود. کنیه وی ابو عمر و لقبش عمری بود. او از قبیله اسد و ساکن شهر سامرا بود، لذا گاهی عسکری نیز به او گفته می‌شود. چون شغلش روغن فروشی بود، سمان نیز خوانده می‌شد. او نایب امام هادی(ع) وامام حسن عسکری(ع) هم بود و از سوی امام عسکری(ع) در جمع چهل نفر از شیعیان به جانشینی امام غایب تعیین شد.(غیبت شیخ طوسی، ص357).
نایب دوم محمد فرزند نایب اول بود، در همان شهر زندگی می‌کرد و به همان شغل می‌پرداخت. او از سوی امام عسکری(ع) و پدر خویش به مردم معرفی شد تا بعد از پدر جانشین او باشد. علاوه بر این در توقیعات مختلف امام زمان(ع) ایشان جانشین پدر اعلام شد.(غیبت شیخ طوسی، ص362).
نایب سوم، حسین بن روح بود. او از خاندان نوبخت و ایرانی بود و در بغداد زندگی می‌کرد. وی از وکلای نایب دوم بود و نایب دوم به امر امام زمان(عج) بعد از خود حسین بن روح را به مردم معرفی کرد.
نایب چهارم علی بن محمد سمری بود. او نیز به معرفی نایب سوم نیابت را عهده دار شد که این معرفی نیز به فرمان امام زمان(ع) بود. و البته قرائن و نشانه‌ها و کرامت‌های فراوانی وجود داشت که شیعیان به وسیله آنها یقین می‌کردند این فرد نایب واقعی امام است و راست می‌گوید.
برای اطلاعات بیشتر ر.ک: سازمان وکالت، دکتر جباری.

پرسش: در مورد نایبان خاص امام مهدی و ملیت آنان توضیح دهید.

پاسخ: اولین نایب عثمان بن سعید بود. کنیه وی ابو عمر و لقبش عمری بود. او از قبیله اسد و ساکن شهر سامرا بود، لذا گاهی عسکری نیز به او گفته می‌شود. چون شغلش روغن فروشی بود، سمان نیز خوانده می‌شد. او نایب امام هادی(ع) وامام حسن عسکری(ع) هم بود و از سوی امام عسکری(ع) در جمع چهل نفر از شیعیان به جانشینی امام غایب تعیین شد.(غیبت شیخ طوسی، ص357).
نایب دوم محمد فرزند نایب اول بود، در همان شهر زندگی می‌کرد و به همان شغل می‌پرداخت. او از سوی امام عسکری(ع) و پدر خویش به مردم معرفی شد تا بعد از پدر جانشین او باشد. علاوه بر این در توقیعات مختلف امام زمان(ع) ایشان جانشین پدر اعلام شد.(غیبت شیخ طوسی، ص362).
نایب سوم، حسین بن روح بود. او از خاندان نوبخت و ایرانی بود و در بغداد زندگی می‌کرد. وی از وکلای نایب دوم بود و نایب دوم به امر امام زمان(عج) بعد از خود حسین بن روح را به مردم معرفی کرد.
نایب چهارم علی بن محمد سمری بود. او نیز به معرفی نایب سوم نیابت را عهده دار شد که این معرفی نیز به فرمان امام زمان(ع) بود. و البته قرائن و نشانه‌ها و کرامت‌های فراوانی وجود داشت که شیعیان به وسیله آنها یقین می‌کردند این فرد نایب واقعی امام است و راست می‌گوید.
برای اطلاعات بیشتر ر.ک: سازمان وکالت، دکتر جباری.

پرسش: نواب اربعه حضرت مهدی (عج) را نام ببرید و در چه روزی و چه ماهی و چه سالی به شهادت رسیدند ؟

پاسخ: نایبان خاص امام مهدی(ع) به ترتیب عبارتند از:
ـ ابو عمرو عثمان بن سعید عمری؛ تاریخ رحلت ایشان معلوم نیست.
ـ ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری؛ او در آخر ماه جمادی الاولی سال 305 هـ .ق رحلت نمود.
ـ ابالقاسم حسین بن روح نوبختی؛ او در هجدهم شعبان سال 326 هـ . ق رحلت نمود.
ـ ابی الحسن علی بن محمد سَمُری؛ بنابر مشهور، وی در پانزدهم شعبان سال 329 هـ .ق رحلت نمود.
تذکر؛ نواب اربعه به شهادت نرسیدند.


+نوشته شده در پنج شنبه 89/7/29ساعت 9:33 عصرتوسط کانون مهدویت | نظرات ( ) |




 

پرسش هایی پیرامون جریانها و حوادثی که در آغاز ظهور رخ میدهد ...

پرسش: آیا ما به زمان ظهور نزدیک هستیم ؟

پاسخ: ما به علت آنکه از علم محدودی برخورداریم، نمی‌دانیم شرایط فراهم شده است یا خیر و لذا نمی توانیم به صورت قاطع چیزی بگوییم. اما این امید را داریم که زمان ظهور نزدیک شده باشد. البته این احتمال است و ما وظیفه داریم آمادگی ظهور را همیشه در خود حفظ کنیم.

پرسش: آیا با ظهور امام زمان (ع) بین مردم تفرقه می افتد ؟  مثل کشتن پسر پدر را در جنگ مانند زمان رسو ل الله ؟

پاسخ: یکی از وظایف مهم حجت خدا و ولی عصر(ع) ارشاد و هدایت مردم است. خداوند انسان را خلق کرد تا با اختیار و انتخاب راه صحیح، به طرف سعادت و کمال حرکت کند. و چون انسان در این حرکت خود نیازمند به راهنمایی و هدایت است، لذا خداوند انبیا را مبعوث به رسالت کرد تا راهنمایان مردم به طرف خوبی‌ها باشند. امامان که جانشینان پیامبر خاتم هستند، نیز در راستای هدایت گری پیامبران، به راهنمایی و ارشاد مردم همت گماردند و امام عصر(ع) نیز همانند دوران غیبت، در عصر ظهور راهنمای مردم به طرف خوبی‌ها خواهند بود.
البته چون در زمان ظهور همه مظاهر شرک و ظلم و فساد از بین می‌رود، لذا اگر انسان کافری دعوت حضرت را پاسخ نداد و بر کفر خود لجاجت ورزید و راه مخالفت با حضرت را در پیش گرفت سرانجامش مرگ و نابودی است. و ممکن است حتی فرزند مؤمنی پدر کافر خود را بکشد. نتیجه آنکه حرکت و هدف اصلی حضرت دعوت به خدا و برقراری رابطه و یکرنگی بین مردم است. ولی اگر عده‌ای به مخالفت برخواستند و به دنبال ایجاد آلودگی در میان جامعه انسانی بودند از بین خواهند رفت. 

پرسش: ایران در آستانه ظهور ، در چه وضعیتی قرار دارد ؟

پاسخ: با توجه به روایات می‌توان شرایط ایران را تا حدودی این گونه ترسیم کرد: «دانش و معارف دین اسلام و مکتب تشیع، از ایران و قم، به جهانیان صادر می‌شود. لذا موقعیت علمی ایران ممتاز است و اصلی ترین مرکز دین اهل بیت(ع) خواهد بود. در روایتی از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودی، کوفه، از مؤمنان خالی می‌گردد و دانش مانند ماری که در سوراخش پنهان می‌شود، از آن شهر رخت برمی‌بندد؛ سپس علم ظاهر می‌شود در شهری به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل می‌گردد(و از آنجا به سایر شهر‌ها پخش می‌شود) به گونه‌ای که باقی نمی‌ماند در زمین جاهلی نسبت به دین، حتی زنان در خانه‌ها. این قضیه نزدیک ظهور قائم(ع) واقع می‌شود ... علم، از قم به سایر شهر‌ها در شرق و غرب پخش می‌شود و حجت بر جهانیان تمام می‌شود به گونه‌ای که در تمام زمین، فردی پیدا نمی‌شود که دین و علم به او نرسیده باشد. بعد از آن قائم، قیام می‌کند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) می‌شود؛ زیرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمی‌دارد، مگر وقتی که حجت را انکار کنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خیزش و جنبشی بزرگ برای دعوت مردم به طرف دین، در ایران روی می‌دهد. از امام کاظم(ع) نقل شده است: «مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق دعوت می‌کند. گروهی، دور او اجتماع می‌کنند که مانند پاره‌های آهن‌اند و باد‌های تند(حوادث) نمی‌تواند آنها را از جای برکند. از جنگ خسته نمی‌شوند و کناره‌گیری نمی‌کنند و بر خدا توکل می‌کنند. سر انجام، پیروزی برای متقین و پرهیزکاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گویا این حرکت، همان حرکتی است که از امام باقر(ع) نقل شده است: «گویا می‌بینم گروهی از مشرق زمین خروج می‌کنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمی‌شود. مجدداً برخواسته‌ی خود تاکید می‌کنند ولی جواب نمی‌شنوند. پس چون چنین دیدند، شمشیر‌ها را به دوش می‌کشند، در مقابل دشمن می‌ایستند تا حق به آنها داده می‌شود، اما این بار قبول نمی‌کنند بلکه قیام می‌کنند و نمی‌دهند آن را (پرچم قیام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سید حسنی و خراسانی که در روایات به آنها اشاره شده است را می‌توان در این باره دانست. بنابراین، موقعیت اجتماعی آن روز ایران حرکت به سوی حق طلبی و دعوت به آمادگی برای ظهور است.
در بستر این جامعه نیز یاران حضرت شکل می‌گیرند. در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم نامیدند، چون اهل او، اجتماع می‌کنند با قائم آل محمد(ص) و با او قیام می‌کنند و او را یاری می‌کنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در روایاتی که به نام یاران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌های متعددی از ایران ذکر شده است. خلاصه آن که ایران، مرکز صدور دین و معارف اهل بیت است و زمینه‌سازی برای ظهور می‌کند.
در برخی از روایات اهل بیت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدی(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌های غیر عرب است، ولی به احتمال زیاد بیشترین مصداق آن در عصر ظهور، ایرانیان خواهند بود به ویژه که مرکز شیعه در ایران است.
مجموعه روایات وارده در مورد ایرانیان نشان می‌دهد که این گروه، زمینه‌سازان حکومت حضرت مهدی(ع) در جهان هستند و بیشترین تأثیر را در روند استقرار حکومت آن خورشید عالم‌تاب دارند.

پرسش: طلوع خورشید از مغرب هنگام ظهور یعنی چه ؟

پاسخ: در برخی از روایات مربوط به حوادث ظهور، سخن از طلوع خورشید از مغرب مطرح شده است. در این که مراد از این سخن چیست، مطالب مختلفی مطرح شده است از جمله اینکه مراد خود حضرت باشند، چنانچه در روایتی آمده است «و هو الشمس الطالعة من مغربها»؛«او (مهدی) خورشیدی است که از مغرب طلوع می‌کند(مراد مکه است)»(بحار الانوار، ج52، ص195). البته مراد از روایت، اصل دین نیست.

پرسش: تشخیص حق در دوران ظهور چگونه خواهد بود؟

پاسخ: مرجع اصلی در زمان ظهور امام معصوم است که به علم الهی متصل می‌باشد. او چون عالم به همه امور ظاهر و مخفی است، به درستی شایستگان و بندگان صالح را می‌شناسد و چون معصوم است، در تشخیص و انتخاب حق، دچار انحراف نمی‌شود و هر کس را ـ که بر اساس موازین دینی و اخلاقی شایسته باشد ـ بر‌می‌گزیند. هنجار ها و ارزش‌های دینی برای او معلوم و از هر اشتباهی به دور است ، از این رو همه چیز طبق دین صحیح تعریف شده و امور بر اساس فرمان‌های الهی انجام می‌شود.

پرسش: پیرامون جنگ های مربوط به ظهور ، توضیح دهید .

پاسخ: سخن جنگ و خون‌ریزی‌ها در دو مرحله مطرح می‌شود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگ‌های قبل از ظهور مطلب خاصی که از درجه اعتبار برخودار باشد بیان نشده است. بلکه به صورت کلی از مرگ و میر‌های زیاد و جنگ و کشتار خبر داده شده است. از این رو به زمان و مکان و گروه خاصی نمی‌توان اشاره کرد. به علاوه که این حوادث مربوط به اختیار انسان‌ها است و لذا انسان می‌تواند با برخی اختیار‌ها و انتخاب‌ها از بروز برخی حوادث جلوگیری کند. لذا در آیه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رویدادهای ناخوشایند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بیت به ما آموزش داده‌اند که با دعا و حرکت سنجیده بلا را از خود دور کنید تا در گروه نجات یافتگان باشید.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روایات به دست می‌آید این است که چون حضرت حرکت خود را با تبلیغ و تبیین کامل شروع می‌کند اکثر قریب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهی خود، پیام و دعوت حضرت را می‌پذیرند، و جنگ و کشتار در مقیاس کوچکی رخ می‌دهد.  

پرسش: ظهور امام مهدی چگونه خواهد بود؟

پاسخ: با توجه به روایات به صورت خلاصه می‌توان چنین گفت:
وقتی مردم جهان آماده پذیرش حضرت شدند، با دیدن علایم ظهور نگاه‌ها متوجه مکه می‌شود. حضرت مهدی(عج) با اذن و امر خدا همراه با 313نفر از یاران در مسجد الحرام ظاهر می‌شوند و با معرفی خود ظهور را اعلام کرده و مردم را به سوی خدا و پیروی از خود دعوت می‌کند. با اعلام ظهور، یاران دیگر حضرت نیز به طرف مکه حرکت می‌کنند تا اینکه جمعیت یاران به ده هزار نفر می‌رسد و حضرت خروج می‌کند. مکه را به تصرف در می‌آورد و پس از اصلاح امور به طرف مدینه حرکت می‌کند. با تصرف این شهر و اصلاح امور آن به سمت عراق به راه می‌افتد. البته در طول حرکت یاران دیگری نیز به سپاه حضرت افزوده می‌شود. در عراق پس از ارشاد و راهنمایی، به جنگ با معاندان و لشکر ظالم سفیانی می‌پردازد که در نهایت به پیروزی حضرت و کشته شدن سفیانی و سپاه او می‌انجامد. سپس حضرت برای فتح بیت المقدس اقدام می‌کند. نزول حضرت عیسی(ع) و نماز خواندن ایشان پشت سر امام مهدی(ع) باعث می‌شود افراد زیادی از اهل کتاب به اسلام گرایش پیدا کنند و سر انجام با فرستادن یاران به نقاط مختلف عالم و فتح آن ، پیروزی نهایی برای اسلام رقم می‌خورد. 

پرسش: اگر امام زمان (عج) ظهور کند ، چه حوادثی رخ می دهد ؟

پاسخ: با توجه به روایات به صورت خلاصه می‌توان چنین گفت:
وقتی مردم جهان آماده پذیرش حضرت شدند، با دیدن علایم ظهور نگاه‌ها متوجه مکه می‌شود. حضرت مهدی(عج) با اذن و امر خدا همراه با 313نفر از یاران در مسجد الحرام ظاهر می‌شوند و با معرفی خود ظهور را اعلام کرده و مردم را به سوی خدا و پیروی از خود دعوت می‌کند. با اعلام ظهور، یاران دیگر حضرت نیز به طرف مکه حرکت می‌کنند تا اینکه جمعیت یاران به ده هزار نفر می‌رسد و حضرت خروج می‌کند. مکه را به تصرف در می‌آورد و پس از اصلاح امور به طرف مدینه حرکت می‌کند. با تصرف این شهر و اصلاح امور آن به سمت عراق به راه می‌افتد. البته در طول حرکت یاران دیگری نیز به سپاه حضرت افزوده می‌شود. در عراق پس از ارشاد و راهنمایی، به جنگ با معاندان و لشکر ظالم سفیانی می‌پردازد که در نهایت به پیروزی حضرت و کشته شدن سفیانی و سپاه او می‌انجامد. سپس حضرت برای فتح بیت المقدس اقدام می‌کند. نزول حضرت عیسی(ع) و نماز خواندن ایشان پشت سر امام مهدی(ع) باعث می‌شود افراد زیادی از اهل کتاب به اسلام گرایش پیدا کنند و سر انجام با فرستادن یاران به نقاط مختلف عالم و فتح آن ، پیروزی نهایی برای اسلام رقم می‌خورد.
آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که با ظهور حضرت مهدی(عج) مدیریت جامعه انسانی در دستان آن امام معصوم قرار می‌گیرد و با از بین رفتن مظاهر شرک و فساد، جهان به صورت یکپارچه تحت حاکمیت آن بزرگوار اداره می‌شود.
در آن روز؛ دین اسلام استقرار کامل یافته و بر همه دین‌ها غلبه می‌کند.(توبه، آیه 32و33)
امنیت کامل بر جهان سایه می‌افکند و عبادت صحیح و خالصانه واقع می‌شود.(نور، آیه 55)
زمین از آن بندگان صالح خواهد شد(انبیاء، آیه 105).
عدالت فراگیر شده، علم به بالاترین درجه شکوفایی خواهد رسید. زمین برکات خود را آشکار می‌کند، عقول کامل شده و رشد در همه زمینه‌ها اتفاق می‌افتد.(ر.ک نگین آفرینش نوشته جمی از محققین).
ما این امید را داریم که زمان ظهور را درک کرده و در رکاب حضرت باشیم، ولی اگر عمر ما به زمان ظهور متصل نشد؛ بنابرآنچه از قرآن و روایات استفاده می‌شود، این است که گروهی از مؤمنان ـ که قبل از ظهور از دنیا رفته‌اند ـ به اذن خدا به دنیا برمی‌گردند و در رکاب حضرت و جزء یاران او خواهند بود. یاران آن بزرگوار هم از افرادی هستند که در زمان ظهور زنده‌اند و هم از کسانی‌اند که قبل از ظهور از دنیا رفته و دوباره زنده می‌شوند. لذا از ما خواسته شده که هر روز صبح دعای عهد بخوانیم(مفاتیح الجنان، بعد از دعای ندبه) امام صادق(ع) در روایتی فرمود: هر کس قبل از صبح این دعا را بخواند؛ از یاران قائم(عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور بمیرد، دوباره زنده شده و از قبر خارج می‌شود. در متن این دعا نیز ما از خدا می‌خواهیم اگر قبل از ظهور از دنیا رفتیم دوباره زنده شویم: «اللهم ان حال بینی و بینه الموت...».


+نوشته شده در پنج شنبه 89/7/29ساعت 9:30 عصرتوسط کانون مهدویت | نظرات ( ) |



<      1   2